پیامک و شعر ویژه شهادت مسلم بن عقیل

شعر شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع)

شعر شهادت حضرت مسلم بن عقیل (سلام الله علیه)

قهرمان‌ عشق‌ در چاه‌ بلا افتاده‌ است‌

كار مسلم‌ وای‌ دست‌ اشقیا افتاده‌ است.

اشك‌ جاری‌ بر رخش‌ شرح‌ غمی‌ پنهان‌ دهد

گوشة‌ غربت‌ به‌ یاد كربلا افتاده‌ است‌.

باغ‌ شد مرداب‌ و گلها نیزه‌ و شمشیر شد

قاصد كرب‌ و بلایی‌ از نوا افتاده‌ است‌.

سر، سر پیمان‌ گذارش‌ روی‌ دار افتاده‌ است

دل‌ سر و كارش‌ به‌ خلقی‌ بی‌ وفا افتاده‌ است‌.

آه‌ گلچینان‌ كه‌ از هر بام‌ با سنگش‌ زنند

این‌ گل‌ طوباست‌ از شاخه‌ جدا افتاده‌ است.‌

دست‌ مهمان‌ بستن‌ و با كام‌ عطشان‌ كشتنش

از كجا در كوفه‌ این‌ رسم‌ خطا افتاده‌ است.‌

نامه‌های‌ دعوت‌ كوفه‌ بجز نیرنگ‌ نیست

بد مرامی‌، بد دلی‌ در كوفه‌ جا افتاده‌ است‌.

كار دلهاشان‌ به‌ نیرنگ‌ و نفاق افتاده‌ است‌

كار لبهاشان‌ به‌ لعن‌ و ناسزا افتاده‌ است‌.

چشم‌هاشان‌ خائن‌ و آئینه‌ ناپاكی‌ است‌

وای‌ از چشمی‌ كه‌ از شرم‌ و حیا افتاده‌ است‌.

بگذر از كوفه‌ نبینی‌ تا به‌ روی‌ غنچه‌ها

رد پا از پنجه‌ نا آشنا افتاده‌ است‌.

::

::

میریزد اشک غربت ازهر دوچشم مهمان

دیوارودر گرفته امشب سرم به دامان

هر سو اگر ببارد سنگ جفا وکینه

من میزنم حسین جان سنگ تو را به سینه

از چشم ماه کوفه ریزد ستاره امشب

بر غربتم بگرید دارالعماره امشب

جانانه ام کجایی جانم رسیده برلب

هنگام کوچه گردی هستم به یاد زینب

تا شد دلم پر از خون من یادلاله کردم

چون تازیانه دیدم یاد سه ساله کردم

کوفه دلش لبالب ازکینه ی تو باشد

صحبت زسم اسب واز سینه ی توباشد

سربسته گویم امشب ای بر شبم ستاره

از گوش دخترانت واکن تو گوشواره

ماندم چسان بگویم امشب چها شنیدم

بر دست اهل کوفه تیر سه شعبه دیدم

::

::

این اهل کوفه رشته ی پیمان بریده اند

شمشیرهای خویش به رویت کشیده اند

اینجا مدینه نیست ولی شهر کینه است

اینجا سقیفه ی دگری آفریده اند

دیروز دست بیعتشان را فروختند

امروز تازیانه وخنجر خریده اند

در تار وپودشان نمک سفره ی علیست

اما برای قتل تو سبقت گزیده اند

کوفه میا که قافله ی سم اسبها

در انتظار پیکر ازهم دریده اند

اینجا تنورها همه خاموش ومنتظر

در انتظار یک سر از تن بریده اند

لعنت به چشم های حریص ومریضشان

انگار گوشواره ومعجر ندیده اند

 ::
 ::

یار مسافرمن ،آقا بگو کجایی

دعای آخرم هست خدا کند نیایی

هر کی برای قتلت یه نقشه ای کشیده

یا تیغ ونیزه یاکه تیر وکمون خریده

اینجا میون مردم صحبت منع آبه

دلشوره ام برای شیرخواره ی ربابه

با صحنه ای که دیدم آهی زدل کشیدم

رو دوش یک کموندار تیر سه شعبه دیدم

همچنین ببینید

عکس نوشته هایی زیبا برای امام زمان (عج)

آخر ای عشق به دادم نرسیدن تا کی

( دلنوشته های مهدوی ) تا کی … شعر از محمد کشاورز آخر ای عشق …