کاریکلماتورهای تلخ و شیرین اما آموزنده؛
(كاریكلماتور جملاتی پرمحتوا، كوتاه و همراه با شوخطبعی است)
نيش هيچ عقربي کشنده تر از عقربه های ساعت نيست
*
*
زندان پارک شد ، دلم گرفت از «دار» و درختش.
*
*
مواظب باشيد! کاسه چه کنم چه کنم، شايد همان کاسه زير نيم کاسه باشد.
*
*
وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
*
*
باربر تنها کسی است که پشتش هم سنگ می آورد.
*
*
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
*
*
آنها که دنبال «شر» ميگردند، «خير»شان به کسي نميرسد.
*
*
معتاد تابلو بود ، اما رنگی به رو نداشت.
*
*
به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.
*
*
آدم تنها کسي بود که مثل آدم زندگي کرد.
*
*
وقتي نمکدان را ميبينم دلم شور ميزند.
*
*
وقتی هوای آزاد کم شد، برای پرندهها هم نوبت پرواز گذاشتند.
*
*
نام همه ی دختران مرد فقیر ، آرزو بود.
*
*
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
*
*
سايهام بدون اجازهام ، آب نمي خورد.
*
*
شاید سکوت، فریادی باشد که تارهای صوتی خود را از دست داده است.
*
*
مشکل اشتغال با بی کاری حل می شود.
*
*
دلاک ، پاک ترین نان را از چرک ترین تن بدست می آورد.
*
*
فوّاره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
*
*
گربه هم برای تکه ای گوشت ، سگ دو می زند.
( زمزار )