(شعر زیبا)
آزادی …
نـــام آزادی مــرا بار دگــر جان می دهد
شـــور آزادی به را هـم نور ایمـــان می دهد
خفتگان اندر خیــــال عافیت باشند و جان
دیو شب ازخوان غفلت بهرشـان نان می دهد
گوهــر آزادی اندر لجّـــه ی دریای خون
باشد این غواص جانم تن به طوفــان می دهد
هان نگردد این گهر با شب پرستان سازگار
هدیه ای باشد خدا کـان را به مردان می دهد
تا بدست آرم من آن را، جانفشـانی می کنم
درســی از آزادگــی آیـات قـــرآن می دهد
از حسینـم باشد این ره، ســـرور آزادگان
کاو در این بحر خطر سر را به قربان می دهد
من نیاسایـــم به رنج مردمـان انـدر جهان
بهر این، وجـدان مرا پیوسته فرمان می دهد
از درون نـورانـی عشقــم ولی بیـــزارم از
آنچه برخـورد جهان اولاد شیطــان می دهد
گردن من نی سزاوار کمنـــد ظلمت است
مرد حق گردن فقط بر بند رحمــان می دهد
من چو خورشیدم به تعقیب شب ظلمـانی ام
تا که برچینم بساطش وآنچه دامان می دهد
بسته الیـــار از دلــش عهـدی سرآزادگی
بر نمی تابــد ستم را سر به پیمــان می دهد
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاآزادی ابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا و دلنشین اشعار و ابیات عاشقانه اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) زیباترین شعر سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عاشقانه و زیبا شعر شعر زیبا و دلنشین شعر عاشقانه شعر عاشقانه زیبا غزل غزلیات الیار (جبار محمدی) نـــام آزادی مــرا بار دگــر جان می دهد