( شعر عاشقانه )
عشق من …
درد مــرا یکسره درمان کند؛ عشق من
می کشــد افسار هوا، جان کنــد، عشــق من
می بــردم سوی منا، تا در آن، بهــر یار
در قــدم انــدازد و قــربان کنــد عشــق من
کافر اگر خنده لب آید برش یک نــظر
می بـــردش جان که مسلمـان کند عشق من
گـوی دلـم را به کـف آرد اگر مــاه من
سینه ی جان، عرصه ی چوگان کند عشق من
گر بکشد پرده ز رخسار خود، جان برد
خاصــه اگــر، زلــف پریشان کند عشـق من
راز صفای دو جهــان در دل ایـن گــهر
دشــت و کــویرم چـوگلستان کند عشق من
رخت جهــان بر کن از اندام جانم که تا
جمــله فــرامیــن تو فرمان کنــد عشق من!
جور تو الیــــار کشــد از دلش تا مـدام
خلــوت دل بـا تو چــراغـان کند، عشق من!
الیار ( جبار محمدی )
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار زیبا و دلنشین اشعار عارفانه اشعار عاشقانه و دلنشین اشعار مذهبی اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی درد مــرا یکسره درمان کند عشق من دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های زیبا و عاشقانه دلنوشته های سایت زمزار دیوان اشعار زیباترین شعر سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر و سروده زیبا عشق من غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزلیات الیار (جبار محمدی) متن ها و اشعار زیبا