(دلنوشته های زیبا)
غزال غزل …
بـا غـزل هم مـن غـزال آرم به بستـان دلت
تـا بـه دیدارش بیـارایم جمال خوشگلت
نـافـه ای از نـاف اشعــارم تــراود تـا مگــر
پاشم از مشک کـلامم بر نگارین سنبلت
من گــل اشعــار خـود را از لبـانت چیده ام
می فشانم تا گل اندر گل شود روی گلت
کـودک شعـرم مرید و ترجمان زلف توست
تا مگــرتـاری زمـویت را رسـاند منزلت
مـی روم منـزل به منزل با کتــاب شعر خود
تا کنـم افشـا جمـالت ره بـرم تا ساحلت
کلــک پلــکم را بیـالایـم به خــونــاب دلم
تـا که دیـوانی بـر آرم از نمــای محملت
هم تو ای الیار! اگر جان پای جانان می بری
دفتـر ذهنت بشوی از فکر خـام و باطلت
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بـا غـزل هم مـن غـزال آرم به بستـان دلت بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزلیات الیار (جبار محمدی)