(غزل عاشقانه)
شور قیامت …
عشق تو انـدر دل مـن جـا گرفت
شـور قیــامت همــه بـالا گرفت
جـذبـه ی جان پرورت آمد شبی
جــان مــرا صـورت زیبا گرفت
جـان مـن از خستــگی افتاده بود
بار دگــر از دم تــو پــا گـرفت
در صــف غمـدیده ی دلـدادگان
نـام من از دست تو امضا گرفت
جـان من از تیــغ نگاهت بخست
مرهمــی از چشــم فریبا گرفت
کندمـش آن جـامه ی ژولیـده را
جـان زکفـت اطلـس دیبا گرفت
دست دلم وا شد از این قید چون
مشعلــه از گنبـــد مینــا گرفت
پردگیــان هلـهـله بر هـم زدنــد
پرده ی جانم همه غوغــا گرفت
دســت عنــایت ســر الیــار نــه
کز غم عشقت کمرش تا گرفت
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا شور قیامت عشق تو انـدر دل مـن جـا گرفت غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزلیات الیار (جبار محمدی)