( جملات و متن های عاشقانه با موضوع گریه )
میگویند زمان طلاست اما من چشیدم
دروغ میگویند ، زمان آتش است
ثانیه به ثانیه اش میسوزاند
و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد
*
*
در کنار ساحل دریای غم
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت
یک مسافر از دیار بی کسی
*
*
باران که می بارد دلم برایت تنگ می شود
راه می افتم بدون چتر
من بغض می کنم ، آسمان گریه
*
*
کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟
بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟ و بازم بشناسی مرا از من
به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار !
*
*
هنگام تنهایی وقتی گریه میکنم در میان اشک ها هستی
اشک ها را پاک نمیکنم تا تو پیشم بمانی
*
*
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
*
*
نگاهت تلخ
اشکهایم شور
یادت شیرین
چه زندگی بامزه ای
*
*
کاش میشد نوشت
تموم حرفهایی که بغض شدند
و بر گونه جاری نشدند
*
*
قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند
گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند
زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…
*
*
یوقتایی میشه که تو خیال خودت ؛
جای خالی منو حس میکنی
با بغض خواهی گفت :
” کاش اینجا بود ”
اما ….
من حتی دیگه به خوابت هم نمی آیم … !!
*
*
کاش می شد نوشت
تمام حرف هایی را که بغض شدند
ولی بر گونه جاری نشدند
کاش می شد
*
*
چقدر سخته
وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه
اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری
*
*
بخاطر تو از زندگی گذشتم
بخاطرش از من گذشتی
و کسی گذرش به اشک های من نیفتاد
*
*
انگشتان من به گره خوردن با انگشتان تو عادت داشته اند !
نیستی و حالا این قاتلان زنجیره ای ، شده اند بختک جان دیوارهای این شهر…
*
*
نه از سفید و نه از سیاه . . .
دیگر از هیچ یک نمی نویسم !
دیگر نه از تو می نویسم و نه از رفتنت . . .
هیچ کدام را نمی خواهم ، همین چند سال خاطره برای گریه هایم کافیست !