نماز

داستان کوتاه؛ نماز

(داستانک های آموزنده)

داستان کوتاه؛ نماز

یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی استخدام کرد. کارگر ها موقع اذان نمازشونو می خوندند. یه روز مهندس روسی بهشون اخطار داد که اگه موقع کار نماز بخونید آخر ماه از حقوقتون کم می کنم!
بعضیا از ترس این که حقوقشون کم نشه نماز رو بعد از کار میخوندن و بعضی هم همچنان اول وقت…
آخر ماه شد.
مهندس به اونایی که نماز اول وقت رو ترک نکردن بیشتر از حقوق عادی(ماهیانه)داد! بقیه بهش اعتراض کردند که چرا به اینا حقوق بیشتری دادی؟!
گفت: اهمیت دادن این افراد به نماز و چشم پوشی از کسر حقوق نشون میده ایمانشون بیشتر از شماست.
این تیپ آدما هیچوقت در کار خیانت نمی کنند همون طور که به نمازشون خیانت نکردند.

( زمزار )

همچنین ببینید

داستان

(داستان پند آموز) بخشیدن هنر است

( زیباترین داستان های کوتاه ) (داستان پند آموز) بخشیدن هنر است يک روز دو …