مدرسه

متن زیبا برای بازگشایی مدرسه

( جملات زیبا )

متن زیبا برای بازگشایی مدرسه

مهر که می آید، پاییز آغاز می شود. برگ های درختان که شروع به ریزش می کنند، شکوفه های لبخند کودکان، یکی یکی گل می دهند.

در فضای کلاس ها. تخته سیاه ها، چشم انتظارند تا دوباره سراپا پر شوند از عطر لبخندهای هم شاگردی ها. کلمات مهربان، بی تابند تا دستی کوچک، با مداد شوق، بر صفحه های سفید دفترهای چهل برگ، بنویسدشان.

مهر، ماه مهربانی مهتاب است؛ ماه میزبانی نیمکت های عاشق درس و مدرسه، ماه شکوفایی نیلوفران در دعای نم نم باران های عاشقانه پاییز. مهر، ماه مدرسه است.

سال تحصیلی که آغاز می شود، همه ی آبشارها با کودکان کلاس اولی، صدای آب را می کشند و بادها، صدای ابرها را با باران بخش می کنند.

نسیم، عطر پرواز را از سطرهای مقدس کتاب ها، همراه با صدای کودکان سر خوش مدرسه، به آسمان هفتم می رساند. فرشته ها از پشت پنجره های کلاس سرک می کشند به تماشای کودکانی که مشتاق ، به درس های معلمی که زندگی را به آنان می آموزد، گوش سپرده اند. هوا در این فضای مقدس نفس می کشد تا معطر شود.

( عباس محمدی )

*

*

**

*

*

روز هیاهوی دانش آموزان شاد … روز معلم های صبور و مهربان … روز ناظم های دلسوز و مدیرهای دوست داشتنی … روزی که باز فراش پرتلاش، می رود به جنگ هر چه غبار.

روزی که همه دیوارها، میزها و صندلی های مدرسه که از خواب تابستانی بیدار شده اند، به روی اهالی درس و دانش لبخند می زنند.

آغاز رژه منظم کیف ها سر صف های صبحگاهی که می روند به سمت باغ دانایی.

از امروز، قرار است همه ما جایی را بسازیم. می پرسید کجا را؟ همان خانه ای را که با آجر واژه ها ساخته می شود، همان جا که پنجره هایی از جنس برگ های سبز و زنده دارد، همان جا که وقتی آباد است که با کتاب خواندن و یاد گرفتن، تر و تازه شده باشد، خانه دل هایمان را می گویم.

پس همه شما امروز به مدرسه می روید که دل های نازنینتان را آبی بزنید، از روی شیشه هایش گرد و خاک نادانی را پاک کنید و این خانه ارزشمند را صفایی بدهید. به گل ها و سبزه ها دستی به نوازش بکشید و روز تولد مدرسه را جشن بگیرید.

کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که می شود، همین طور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.

کاش قدر معلم های صمیمی را بیشتر بدانیم!

( مصطفی پورنجاتی )

*

*

**

*

*

شوق و اشتیاق این روزهای محصل ها رو که میبینم ، گذشته های دور میاد سراغم…

خاطراتی شیرین و گهگاهی تلخ …!

یادِ اون ده تومنی کاغذی که بابام هر روز صبح از  داشبورد ماشینش در میاورد و میگفت این برای امروز و فردات…

یاد اون دوتومنی هایی که سکه بود و برای کرایه ی اتوبوس میزاشتم کنار.

اون دفترایی که جنس کاهی بودن…

اصلا انگار اون موقع مدرسه ها یه حال و هوای دیگه داشت.

گچ و تخته سیاه رفیقت بودن، نیمکت ها محرم اسرارت بودن…  الان همه چی هوشمند شده، حتی به تخته ها هم نمیشه اعتماد کرد…

اصلا گردوهای اون موقع که با نون و پنیر میخوردی هم یه طعم دیگه داشت…

انگاری اون موقع ها کمتر درد و ناراحتی بود…

شوق و ذوق مدرسه رفتن از چله ی تابستون توی نگاه بچه ها موج میزد…

کاش میشد یه بار دیگه ، فقط یه بار دیگه،شب با استرس امتحانِ املا بخوابم و صبح با صدای مادرم بیداربشم،نون و پنیر و گردو رو هول هولکی بخورم و سوار پیکان مدل ۵۶ بابام بشم و یه ده تومنی بگیرم واسه امروز و فردام…

( زمزار )

Check Also

جملات و متن زیبا برای تبریک کلاس اولی‌ ها

( متن های زیبا و خواندنی ) جملات و متن زیبا برای تبریک کلاس اولی‌ …