اشعار نعمت الله ترکانی؛ مــوی ســرم چـــو برف زمستان سپیــد شــد نامــد بهــار و قامت مــن خــم چــو بید شد گفتــم کــه ســر زنم به زمیـن دلـت ولی ایـن دانــه از جوانــه زدن نـا امیـد شــد از عمر رفته، در طلب وصل یکشبی صدهـا هـــزار خاطره ام ناپدید شـد بار …
بیشتر بخوانید »دل نوشته ها و اشعار زیبا
مجموعه شعر های زیبای عاشقانه
شعر و متن عاشقانه؛ در آستانه ی فصلی به نام دلتنگی عبور میکنم از ازدحام دلتنگی بیا تا بسرایم برایت از ته دل فرازی از غزل ناتمام دلتنگی تصدق سر آن چهره گشاده ی تو اگر که عالم من شد بکام دلتنگی نگو که همسفر غصه ها چرا شده ام …
بیشتر بخوانید »شعرهایی زیبا از زنده یاد «عمران صلاحی»
شعرهایی زیبا از زنده یاد «عمران صلاحی» (شاعر طنزپرداز ایران) می رود ارابه ی فرسوده ای – لنگان می کشد ارابه را اسبی نحیف و مردنی در شب آن طرف، شهری غبارآلود پشت گاری سطلی آویزان پر از خالی خفته گاریچی، مگس ها این ور و آن ور پشت گاری …
بیشتر بخوانید »عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور!
شعر برای انتظار ظهور مهدی(عج) عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور طلعت یارم شود روزى نمایان غم مخور آفتاب روى جانان از افق سر مى کشد صحنه آفاق گردد نورباران غم مخور گر که از بیداد «دى»، «آذر» فتد بر جان تو بشکند بیداد را لطف بهاران غم مخور …
بیشتر بخوانید »پدر در شعر فارسی
پدر در شعر فارسی؛ زندگی بار گرانی ست که بر پشت پریشانی تُست کار آسانی نیست نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن پدرم کمرم از غم سنگین نگاهت خَم باد (مجتبی کاشانی ) * * در زد کسی انگار که مهمان داریم در سفره گرسنگی فراوان داریم امروز …
بیشتر بخوانید »یادت نرود دعا کنی مهدی را / امشب که تو لیله الرغایب داری
اشعار ظهور؛ ای شیعه مخور غصه که صاحب داری آیینه ی مظهر العجایب داری یادت نرود دعا کنی مهدی را امشب که تو لیله الرغایب داری * * هر راه بجز راه تو کج خواهد شد… بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد… ما منتطران اگر بخواهیم همه … امسال …
بیشتر بخوانید »عشق یعنی حسرت پنهان دل …
اس ام اس شعر و دوبیتی ها؛ عشق یعنی حسرت پنهان دل زندگی در گوشه ویران دل عشق یعنی سایه در یک خیال آرزوی سرکش و گاهی محال . . اندازه ی یک وقفه ی کوتاه بمان حتی شده تا نیمه ی این راه بمان دلتنگ تو بودن به خدا …
بیشتر بخوانید »یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت …
دلنوشته ای برای محبان مهدی (عج) میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود میرسد روزی که با حال بکا می بینمت میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و در کنار خانه …
بیشتر بخوانید »تن من زندان است و منم زندانی …
زندان گناه؛ شعری از علی اکبر رائفی پور ( آرما) تن من زندان است و منم زندانی مانده ام در دل ِ این کالبد نفسانی عشق در دام هوس روح حبس الابد بند قفس آدمی زندان است و من آن مانده به خواب تشنه جرعه ای از صافی ناب در …
بیشتر بخوانید »اشعار کوتاه و زیــبای گــوتـــه
گلچین اشعار گوته؛ دیگر بر کاغذ ابریشمین اشعار موزون نمی نویسم و آنها را در قاب زرین نمی گیرم زیرا دیرگاهی است نغمه های جانسوز خویش را بر خاک بیابان می نویسم تا با دست باد به هر سو پراکنده شود ولی اگر باد خط مرا با خود ببرد روح …
بیشتر بخوانید »