( غزل زیبا ) در سیر جان … اسب عنــایت به دور جهان من جهانــده ام در تیــه جهل، به شوکت خاران، نمانده ام بـا نردبـان عشق، ز فلــک، من گذشتـه ام مرغ از قفس تا به بام جهان، من پرانده ام در سیــر جــان پای خود بنهادم به منظری …
بیشتر بخوانید »دل نوشته ها و اشعار زیبا
عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید … (فخرالدین عراقی)
(شعر زیبا) عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید … (فخرالدین عراقی) ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ کز زخمهٔ آن نه فلک اندر تک و تاز است آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص خود جان و جهان نغمهٔ آن پردهنواز است …
بیشتر بخوانید »نه آهی خیزد از دل تا کــه سوزد مرغ جانــم را … (غلامرضا قدسی)
( ابیات عاشقانه ) سایه … نه آهی خیزد از دل تا کــه سوزد مرغ جانــم را نه برقی تا از و گیــــــــــــــرم سراغ آشـیانم را درین خشکیده لب من آن بی بال و پر مرغــــم که از هر نوک خاری میتــــــوان یابی نشانم را نهانی هر شب از شوق …
بیشتر بخوانید »می ترسم! … ( شعری از محمود درویش )
( متن و دلنوشته زیبا ) می ترسم! … ( شعری از محمود درویش ) ترسید و با صدای بلند گفت: می ترسم! پنجره ها محکم بسته بود، طنین صدای او اوج گرفت و پیچید: می ترسم! در، صندلی، میزها، پرده ها، فرش ها، کتاب ها، شمع ها، قلم ها …
بیشتر بخوانید »هوای حوصله ابری است … (دکلمه زیبا)
هوای حوصله ابری است … (دکلمه زیبای خسرو شکیبایی) زیبا زیبا هوای حوصله ابری است چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا * زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می چرخد از من مگیر چشم دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با …
بیشتر بخوانید »فــراق روی تو پیـرم نمود و درد افزود … (الیار)
( اشعار عاشقانه ) نشان یار … سرم به صخره بسایم به چشم اشک آلود جهــانِ بـی تو برایـم بگشتـه دود اندود زمانه در گذر است و سرم بسامان نیست فــراق روی تو پیـرم نمود و درد افزود امــان زجـور حســودان روی ماهـت یار! در این سرای کهن، روشنی ز …
بیشتر بخوانید »دلـم قـرار نـمـی گـیـرد از فـغـان ، بـی تـو … (دلنوشته های روز جمعه)
(اشعار روز جمعه) دلنوشته های امام زمان عج دلـم قـرار نـمـی گـیـرد از فـغـان ، بـی تـو سپندوار ز کف داده ام عنان ، بی تو ازآن زمان که فروزان شدم ز پرتو عشق چو ذره ام به تکاپوی جاودان ، بی تو گـزاره غـم دل را مـگـر کـنـم چـو …
بیشتر بخوانید »چون شمع نيمه جان به هواي تو سوختيم … (رهي معيري)
(شعر انتظار) چون شمع نيمه جان به هواي تو سوختيم … (رهي معيري) چون شمع نيمه جان به هواي تو سوختيم با گريه ساختيم و به پاي تو سوختيم اشکي که ريختيم به ياد تو ريختيم عمري که سوختيم براي تو سوختيم پروانه سوخت يکشب و آسود جان او ما …
بیشتر بخوانید »بی پناهی های ما، از درد تنها بودن است … (دلنوشته)
( شعر زیبا ) بی پناهی های ما، از درد تنها بودن است … (دلنوشته) آدم محنت کشیده، زود گریان می شود گوشه ای پژمرده و،سردرگریبان می شود هیچ مهری، هیچ لطفی را نمی خواهد دگر بی سبب دلگیر، از این و هم از آن می شود بعد هر سختی، …
بیشتر بخوانید »هیچ دانستی در این مکتب که بود آموزگار … (پروین اعتصامی)
(شعرهای زیبا) هیچ دانستی در این مکتب که بود آموزگار … (پروین اعتصامی) هفتهها کردیم ماه و سالها کردیم پار نور بودیم و شدیم از کار ناهنجار نار یافتیم ار یک گهر، همسنگ شد با صد خزف داشتیم ار یک هنر، بودش قرین هفتاد عار گاه سلخ و غره بشمردیم …
بیشتر بخوانید »