بایگانی/آرشیو برچسب ها : الیار

نـام من از دست تو امضا گرفت … (الیار)

عاشق چشم به راه

(غزل عاشقانه) شور قیامت … عشق تو انـدر دل مـن جـا گرفت شـور قیــامت همــه بـالا گرفت جـذبـه ی جان پرورت آمد شبی جــان مــرا صـورت زیبا گرفت جـان مـن از خستــگی افتاده بود بار دگــر از دم تــو پــا گـرفت در صــف غمـدیده ی دلـدادگان نـام من از دست …

بیشتر بخوانید »

انــدر پنـاه مهــر تو تـا مـرز باران مـی روم … (الیار)

شعر زیبا

( اشعار زیبا ) سوی جانان … با چشـم مِی پالای خود تا چشمه سـاران می روم انـدر زلال چشمه ها، من سوی جانان می روم گــر کــوزه ی  دل  پـرکنـم از آن زلال  دلــربا بر پیش معشوقم دگر چون شیخ صنعان می روم غــدار  بی رحم جهــان، انــدر  نقاب  …

بیشتر بخوانید »

من گــل اشعــار خـود را از لبـانت چیده ام … (الیار)

گل زیبا

(دلنوشته های زیبا) غزال غزل … بـا غـزل هم مـن غـزال آرم به بستـان دلت تـا بـه دیدارش بیـارایم جمال خوشگلت نـافـه ای از نـاف اشعــارم تــراود تـا مگــر پاشم از مشک کـلامم بر نگارین سنبلت من گــل اشعــار خـود را از لبـانت چیده ام می فشانم تا گل اندر …

بیشتر بخوانید »

دل نمی گنجــد ز شـوق رویش اندر خانه اش … (الیار)

عاشقانه - اشعار

(اشعار عاشقانه) محراب عشق … دل نمــی گنجــد زشــوق رویش اندر خانه اش تــرک جـانـم می کند اندر ره جـانـانـه اش تـا بـدیـدش کــوی او، حـوض شــراب نـاب را بر سر آن شد که ز آن می، پرکند پیمانه اش چــون چشیــد از آن مــی کـوثـر نشـان جام او چـون …

بیشتر بخوانید »

در گـذرگاه جهـان، اندر گـذارم روز و شب … (الیار)

روز ملی گل و گیاه (25 خرداد)

(سروده ای زیبا و عارفانه ) مجروح تیر ناوک … درگـذرگاه جهـان، اندر گـذارم روز و شب بـر در آن شـاه خوبان سـربدارم روز و شب دم به دم ساقی ز رویش شهد نابم می دهد با مـی او در خـرابـاتش خمــارم روز و شب من مـدام انــدر خرابـات رخ …

بیشتر بخوانید »

صـدآفریــن به جـانـان، ما را نمود قـابل … (الیار)

عاشقانه-جدید-95

(دلنوشته و غزل زیبا) آتش شمایل … مـا را سرشــت جـانـان انـدر نقـابی از گِل جـامی در انـدرونـش، بنهـاد نـام آن دل او عـرضـه کــرد مـا را، والاتــرین امــانت عشقی چو گوهر اندر آن دل نمود منزل جام جهان نما شد ز این گوهرش دل آنگه صـدآفریــن به جـانـان، ما …

بیشتر بخوانید »

بـا نردبـان عشق، ز فلــک، من گذشتـه ام … (الیار)

شعر عاشقانه

( غزل زیبا ) در سیر جان … اسب عنــایت به دور جهان من جهانــده ام در تیــه جهل، به شوکت خاران، نمانده ام بـا نردبـان عشق، ز فلــک، من گذشتـه ام مرغ از قفس تا به بام جهان، من پرانده ام در سیــر جــان پای خود بنهادم به منظری …

بیشتر بخوانید »

فــراق روی تو پیـرم نمود و درد افزود … (الیار)

پیرمرد

( اشعار عاشقانه ) نشان یار … سرم به صخره بسایم به چشم اشک آلود جهــانِ بـی تو برایـم بگشتـه دود اندود زمانه در گذر است و سرم بسامان نیست فــراق روی تو پیـرم نمود و درد افزود امــان زجـور حســودان روی ماهـت یار! در این سرای کهن، روشنی ز …

بیشتر بخوانید »

خار غم را بر کن از جان، خاک کن … (الیار)

عاشقانه

( غزلی زیبا و دلنشین ) صفای دل … رو غبــار کیـن دل را پاک کن خار غم را بر کن از جان، خاک کن خـانـه ی دل را بیـارای از کرم در صفــایش، شهـره ی افلاک کن تا نشیـند گوهر عشق اندر آن با گـــلاب صـدق جان نمنــاک کن …

بیشتر بخوانید »

من زنده گــردم با گهــر، با گوهـری از کان تو … (الیار)

عشق

( دلنوشته ای عاشقانه و زیبا ) گوهر عشق … من زنده گــردم با گهــر، با گوهـری از کان تو دارم به جــان سرمـایـه ای از مایه هـای جان تو آن کان تو ارکان دل، در خــانه ای ازآب وگـل رویــد اگــر نوری در آن، از دیــده ی فتـان تو …

بیشتر بخوانید »