( سروده های عارفانه ) تجلی یار در تــار و پـود جانم نور خدا عیــان است در کنج خلوت دل ز او گنـجی ارمغان است هر کاو که دارد از دل، میلی به صید جانش زآن سو خدنگی از او در چلّه ی کمان است در بیشــه زار عــالـم،گـر گم …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : سایت دلنوشته
درد مــرا یکسره درمان کند؛ عشق من … (الیار)
( شعر عاشقانه ) عشق من … درد مــرا یکسره درمان کند؛ عشق من می کشــد افسار هوا، جان کنــد، عشــق من می بــردم سوی منا، تا در آن، بهــر یار در قــدم انــدازد و قــربان کنــد عشــق من کافر اگر خنده لب آید برش یک نــظر می بـــردش جان …
بیشتر بخوانید »برای لحظه ای خاموش ، خاموش ! … (کارو دردریان)
( اشعار کوتاه و زیبا ) چو موجی خیره سر … (کارو دردریان) چو موجی خیره سر، کز ترس طوفان نفس گم کرده در پهنای سینه سر خود می زند در پیچش مرگ به موج افکن، پر و بال سفینه به قدری کوفتم با دست حسرت به درب باغ عشق بی زمینه …
بیشتر بخوانید »مـن ز روز خلــقت آدم بـلائی گشته ام … (الیار)
( متن ها و اشعار زیبا ) بلائی … مـن ز روز خلــقت آدم بـلائی گشته ام با حسیــن از کربلا من کربلائی گشته ام خون هابیلم به دامن، تیغ حق اندر کفم فرق سرآغشته بر خونم، طلائــــی گشته ام درصف یکتا پرستان، همره هابیل و نوح هم به قــرآن …
بیشتر بخوانید »نـور خــدا همیــشه، در هـر کجـا عیـان است … (الیار)
( اشعار عارفانه ) حق پرست … دیشب به خواب نوشین، چشم از جهان ببستم سـاقـی به پیشـم آمـد، بگرفت شست دستم بر حلقــه ی مریــدان گفتـا خوش آمدی جان پرسیدم از چه رویی، مـن مست مست مستم بــردم بـه بـاغ رضــوان آن ســاقی خــدایــی در جمــع خوبرویـــان، یک ســاعتی …
بیشتر بخوانید »مرغ شهبـــالم ولــی محبــوس زنــدان تنم … (الیار)
( غزل زیبا و دلنشین ) مرغ شهبال … مرغ شهبـــالم ولــی محبــوس زنــدان تنم بهرآزادی به دنیا این همه جــان می کَنـــم من به دنیا گفته ام هیهات اگر ســرخم کنم گر نبـودی حکــم او، می کندم این پیراهنم در جها ن و تار و پودش من خدا را …
بیشتر بخوانید »بیــا ای صاحب هستی ، خزان دل بهـاران کن … (الیار)
( شعر زیبا ) دعای جان … بیــا ای صاحب هستی خزان دل بهـاران کن درآن تخم از نشاط افکن، جمالت را نمایان کن به خون آلایَش از عشقت ز هر آلودگی پالا دل مــا را به رنــگ خود بیارای و بســامان کن دل مــا بود از اول صاف و …
بیشتر بخوانید »چون درختی در زمستانم … (اخوان ثالث)
( دلنوشته ها ) پيغام … (مهدي اخوان ثالث) چون درختي در صميم سرد و بي ابر زمستاني هر چه برگم بود و بارم بود هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و ميراث بهارم بود هر چه ياد و يادگارم بود ريخته ست چون درختي در زمستانم بي كه پندارد بهاري …
بیشتر بخوانید »ایا صیّاد رحمی کن، مرنجان نیمجانم را … (شاطرعباس صبوحی)
( غزل های زیبا و عاشقانه ) مسوزان … ایا صیّاد رحمی کن، مرنجان نیمجانم را بکَن بال و پرم، امّا مسوزان استخوانم را اگر قصد شکارم داشتی اینک اسیرم من دگر از باغ بیرون شو، مسوزان آشیانم را به گردن بستهای چون رشتهٔ بر پای زنجیرم مروّت کن اجازت …
بیشتر بخوانید »با یــار دلنـــوازم ایــام غـــم ســر آیـد … (الیار)
( اشعار عاشقانه و دلنشین برای امام زمان عج ) آستان جانان … رو خستــگی بدر کــن ماه منــور آید نـــور طــبیب جــانـم از روزن و در آید من پایکوب راهش گـردم ز شـادمانی دانـــم که یار خوبم چون شاه شهپر آید ســاقی بـده شـرابی از کوثــر حقیقت با یــار …
بیشتر بخوانید »