( اشعار و ابیات عارفانه – مناجات ) بارالها … بار الهــا! حاجت ما را روا هر روز کن روزهای عمر ما را در جهان نوروز کن دشمنان دین ما و میهن ما را تو خوار مردمان خوب را بر دشمنان پیروز کن روزه ی مـا را اگر ناقص بود انــدر …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر زیبا
بـــاغ مــرا سرو خرامــــان علی (ع) … (الیار)
( شعر زیبا در مدح امام علی سلام الله علیه ) جان مرا جان علی … بـــاغ مــرا سرو خرامــــان علی درد مـــرا نــام تو درمـان علی هر دو جهان دیده به رخســار تو تا نظــری با رخ خنــــدان علی چون که تو خیر البشـری بر خدا …
بیشتر بخوانید »من ایران زمینم ، مه تاجداران … (الیار)
( اشعار ملی و میهنی ) ایران زمین … من ایران زمینم مه تاجداران به دوران کتاب کهن روزگاران بــه دل دارم از قعر دوران نشـــانی ز حــق جوئی وغیرت جــان نثاران به خــود بالــــم از پرچم مـردمانم نشــانی به دل دارد از تـک سواران گهی دست رستم گهی دست …
بیشتر بخوانید »گياه تلخ افسونی ! … ( سهراب سپهری )
( اشعار و سروده های زیبا ) گياه تلخ افسونی ! … ( سهراب سپهری ) گياه تلخ افسونی ! شوكران بنفش خورشيد را در جام سپيد بيابان ها لحظه لحظه نوشيدم و در آيينه نفس كشنده سراب تصوير ترا در هر گام زنده تر يافتم در چشمانم چه تابش ها كه …
بیشتر بخوانید »عاشقان را کوی جانان دردها تسکیـن دهد … (الیار)
( آرشیو اشعار زیبا و عاشقانه الیار ) کوی جانان … عاشقان را کوی جانان دردها تسکیـن دهد عشق خود را چون نگینـی بر منِ مسکین دهد گــر نهـانی پا نهم بر کوی جانان یک شبی جــامی از می پـرکنــد اندر نقــاب دیــن دهد صورت بی صــورت جانــان ببینم یک نظر …
بیشتر بخوانید »من بر دیــار عاشقان، با جامه ای پــاک آمدم … (الیار)
( اشعار برگزیده ی الیار ) رویین تن عشق … من بر دیــار عاشقان، با جامه ای پــاک آمدم دل دادم انــدر دست او؛ روحی طربناک آمدم یک دم ندا آمــد مرا در کوهســـار هستی ام من بر ندای عشق او، بر سان پــــژواک آمدم انــگشت حکم خلقتش، بر من اشارت …
بیشتر بخوانید »تقدیر جان مرا حق نوشته است … (الیار)
( اشعار عارفانه ) رشتهٔ عشق … تقدیر جان مرا حق نوشته است از خاک و شبنم عشقم سرشته است هر دل کــه بگذرد او از مسیر عشق دانــــد به درگــه حق، عشق، رشته است این رشته می بردم تا به بام عـــرش بر مسنــــدی کـــه نه جای فرشتـــه است …
بیشتر بخوانید »هر که چون من از دیار و یار خود ماند جدا…(پارسا تویسرکانی)
( ابیات عاشقانه و زیبا ) هر که چون من از دیار و یار خود ماند جدا…(پارسا تویسرکانی) هر که چون من از دیار و یار خود ماند جدا خون خورد از دل جدا، از دیده افشاند جدا از جدائی های یاران وطن پژمرده ام همچو برگی کز درخت خویشتن …
بیشتر بخوانید »ای دل از آن ارغـوان ، جام شرابی ستان…(الیار)
( شعر عاشقانه ) حاکم گلها … ای دل از آن ارغـوان، جام شرابی ستان سلســله ای هم بر از، حلقه ی موی بتان سر به سجود آوری؛ جان لب جود آوری ار بچشی جرعه ای تا بشوی مست از آن بر گـــل او بلبـلــم؛ گــر چه اسیـر گِلم ورد …
بیشتر بخوانید »ای شمع که با شعله دل، غرقه به اشکی…(شهریار)
( اشعار زیبا ) نقش حقایق…(شهریار) ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت وی جام بلورین که خورد باده نابت خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر از خواب برآرم که نبینند به خوابت ای شمع که با شعله دل غرقه به اشکی یارب توچه آتش که بشویند به آبت …
بیشتر بخوانید »