( دلنوشته های مذهبی ) مرثیه هایی در غم فراق امام باقر سلام الله علیه وارث مظلومیّت همه وجودش گستره دانش بود و انتشار آن، امویان را به خاطر کور دلی و ناتوانیشان در فهم و ادراک، به ستوه آورده بود. کرامت به تیره بختان جاهل عرضه میکرد تا شاید از …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر
ابیات و سروده های شهادت باقرالعلوم (ع)
( اشعار مذهبی ) ابیات و سروده های شهادت باقرالعلوم (ع) عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را نفس سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانی مرا گرم نمودی امشب روضه ی آنهمه گل، آنهمه نیلوفر را آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را …
بیشتر بخوانید »اشعار و دلنوشته های شهادت امام محمد باقر (ع)
( اشعار مناسبت های مذهبی ) اشعار و دلنوشته های شهادت امام محمد باقر (ع) باید گریست با همه ی ناله دارها بر کربلا و قافله ی یادگارها تنهاترین امام که مانده ز کربلا رنجی کشیده از همه ی روزگارها می گفت با هزار گِرِه از گلوی زخم با هر …
بیشتر بخوانید »مرغ شهبـــالم ولــی محبــوس زنــدان تنم … (الیار)
( غزل زیبا و دلنشین ) مرغ شهبال … مرغ شهبـــالم ولــی محبــوس زنــدان تنم بهرآزادی به دنیا این همه جــان می کَنـــم من به دنیا گفته ام هیهات اگر ســرخم کنم گر نبـودی حکــم او، می کندم این پیراهنم در جها ن و تار و پودش من خدا را …
بیشتر بخوانید »اشعار ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع)
( اشعار مناسبت ها) اشعار ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) امشب صدف، بر گوهری ، یک بحر گوهر می دهد یک گوهر اما از دو عالم پر بهاتر می دهد تبریک گو بر مصطفی جبریل از دادار شد زهرا امانت باشد و حیدر امانت دار شد . . …
بیشتر بخوانید »یک با یک برابر نیست … (خسرو گلسرخی)
( شعر به مناسبت بازگشایی مدارس ) یک با یک برابر نیست … (خسرو گلسرخي) صورتش گلگون بود و دستانش زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها، لواشک بین خود تقسیم می کردند وان یکی در گوشه ای دیگر، جوانان را ورق می زد برای اینکه بیخود های …
بیشتر بخوانید »اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام … (رهی معیری)
( اشعار زیبا و دلنشین ) حدیث جوانی … ( رهی معیری ) اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام چون خاک در هوای تو از پا فتادهام چون اشک در …
بیشتر بخوانید »بیــا ای صاحب هستی ، خزان دل بهـاران کن … (الیار)
( شعر زیبا ) دعای جان … بیــا ای صاحب هستی خزان دل بهـاران کن درآن تخم از نشاط افکن، جمالت را نمایان کن به خون آلایَش از عشقت ز هر آلودگی پالا دل مــا را به رنــگ خود بیارای و بســامان کن دل مــا بود از اول صاف و …
بیشتر بخوانید »چون درختی در زمستانم … (اخوان ثالث)
( دلنوشته ها ) پيغام … (مهدي اخوان ثالث) چون درختي در صميم سرد و بي ابر زمستاني هر چه برگم بود و بارم بود هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و ميراث بهارم بود هر چه ياد و يادگارم بود ريخته ست چون درختي در زمستانم بي كه پندارد بهاري …
بیشتر بخوانید »ایا صیّاد رحمی کن، مرنجان نیمجانم را … (شاطرعباس صبوحی)
( غزل های زیبا و عاشقانه ) مسوزان … ایا صیّاد رحمی کن، مرنجان نیمجانم را بکَن بال و پرم، امّا مسوزان استخوانم را اگر قصد شکارم داشتی اینک اسیرم من دگر از باغ بیرون شو، مسوزان آشیانم را به گردن بستهای چون رشتهٔ بر پای زنجیرم مروّت کن اجازت …
بیشتر بخوانید »