من گدایم گدای حسینم؛ من گدایم ، گدای حسینم عاشق کربلای حسینم من گدایم ، گدای حسینم مستحق عطای حسینم من گدایم ، گدای حسینم ***** عشق او مایه ی سوز و سازم روی او قبله گاه نیازم از غلامی او سر فرازم چاکری بر سرای حسینم من گدایم ، گدای …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر
باز این چه شورش است (مرثیه)
و چه زیبا سرود محتشم کاشانی در غم و اندوه حسین بن علی (علیه السلام) و اهل بیتش: باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین …
بیشتر بخوانید »شعر های عاشقانه
شعر های عاشقانه؛ در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی هرکس آزار من زار پسندید ولی نپسندید دل زار من آزار کسی آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد هرکه چون ماه برافروخت شب تار کسی سودش این بس که …
بیشتر بخوانید »شعر و دوبیتی در وصف محرم
شعر های محرم؛ شعر ها و دوبیتی به مناسبت ایام سوگواری امام حسین(علیه السلام) آن روز که آهنگ سفر داشت حسین (ع) از راز شهادتش خبر داشت حسین (ع) از بهر سرودن یکی قطعة سرخ هفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین (ع) :: :: ازبهر ستیز و مرگ، …
بیشتر بخوانید »شعر شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع)
شعر شهادت حضرت مسلم بن عقیل (سلام الله علیه) قهرمان عشق در چاه بلا افتاده است كار مسلم وای دست اشقیا افتاده است. اشك جاری بر رخش شرح غمی پنهان دهد گوشة غربت به یاد كربلا افتاده است. باغ شد مرداب و گلها نیزه و شمشیر شد قاصد كرب و …
بیشتر بخوانید »شعر های عاشقانه جدید (مهرماه)
شعر های عاشقانه جدید مهرماه؛ بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمیشود بی تو برای شاعری واژه خبر نمیشود بغض دوباره دیدنت هست و به در نمیشود فکر رسیدن به تو فکر رسیدن به من از تو به …
بیشتر بخوانید »اشعاری زیبا از سهراب سپهری
اشعاری از سهراب سپهری؛ سوره تماشا؛ به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است. حرف هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود. من به آنان گفتم: آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد. و …
بیشتر بخوانید »چه غمناک است…
اشعاری از مریم جعفری آذرمانی، واهه آرمن ، شهاب مقربین،سهیل محمودی،سارا محمدی اردهالی، اکبر اکسیر و علیرضا راهب چه غمناک است واهه آرمن: چه غمناک است صدای عقربههای ساعت در صندوقی کهنه که کلید قفلش را مادربزرگ در جیب گذاشت و با خود برد مریم جعفری آذرمانی: من از تصویرهای …
بیشتر بخوانید »کاروان
کاروان عمر،پا بر دل من می نهد و می گذرد خسته شد چشم من از اینهمه پائیز و بهار نه عجب گر نکنم بر گل و گلزار نظر، در بهاری که دلم نشکفد از خنده ی یار چه کند با رخ پزمرده ی من گل به چمن؟ جه کند با …
بیشتر بخوانید »3 شعر از ویلیام بلیک
3 شعر از ویلیام بلیک ویلیام بلیک شاعر، نقاش و حکاک انگلیسی در خانواده یک بزاز لندنی تولد یافت.بلیک ابتدا نقش های آشکاری از فرشتگان در دشت ها پرداخت اما بعد ها در پی دیدار هایی که با افراد رادیکالی چون توماس پین( نویسنده انگلیسی و نویسنده کتاب هایی در …
بیشتر بخوانید »