(دلنوشته های زیبا) غزال غزل … بـا غـزل هم مـن غـزال آرم به بستـان دلت تـا بـه دیدارش بیـارایم جمال خوشگلت نـافـه ای از نـاف اشعــارم تــراود تـا مگــر پاشم از مشک کـلامم بر نگارین سنبلت من گــل اشعــار خـود را از لبـانت چیده ام می فشانم تا گل اندر …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : ابیات الیار (جبار محمدی)
دل نمی گنجــد ز شـوق رویش اندر خانه اش … (الیار)
(اشعار عاشقانه) محراب عشق … دل نمــی گنجــد زشــوق رویش اندر خانه اش تــرک جـانـم می کند اندر ره جـانـانـه اش تـا بـدیـدش کــوی او، حـوض شــراب نـاب را بر سر آن شد که ز آن می، پرکند پیمانه اش چــون چشیــد از آن مــی کـوثـر نشـان جام او چـون …
بیشتر بخوانید »در گـذرگاه جهـان، اندر گـذارم روز و شب … (الیار)
(سروده ای زیبا و عارفانه ) مجروح تیر ناوک … درگـذرگاه جهـان، اندر گـذارم روز و شب بـر در آن شـاه خوبان سـربدارم روز و شب دم به دم ساقی ز رویش شهد نابم می دهد با مـی او در خـرابـاتش خمــارم روز و شب من مـدام انــدر خرابـات رخ …
بیشتر بخوانید »صـدآفریــن به جـانـان، ما را نمود قـابل … (الیار)
(دلنوشته و غزل زیبا) آتش شمایل … مـا را سرشــت جـانـان انـدر نقـابی از گِل جـامی در انـدرونـش، بنهـاد نـام آن دل او عـرضـه کــرد مـا را، والاتــرین امــانت عشقی چو گوهر اندر آن دل نمود منزل جام جهان نما شد ز این گوهرش دل آنگه صـدآفریــن به جـانـان، ما …
بیشتر بخوانید »بـا نردبـان عشق، ز فلــک، من گذشتـه ام … (الیار)
( غزل زیبا ) در سیر جان … اسب عنــایت به دور جهان من جهانــده ام در تیــه جهل، به شوکت خاران، نمانده ام بـا نردبـان عشق، ز فلــک، من گذشتـه ام مرغ از قفس تا به بام جهان، من پرانده ام در سیــر جــان پای خود بنهادم به منظری …
بیشتر بخوانید »فــراق روی تو پیـرم نمود و درد افزود … (الیار)
( اشعار عاشقانه ) نشان یار … سرم به صخره بسایم به چشم اشک آلود جهــانِ بـی تو برایـم بگشتـه دود اندود زمانه در گذر است و سرم بسامان نیست فــراق روی تو پیـرم نمود و درد افزود امــان زجـور حســودان روی ماهـت یار! در این سرای کهن، روشنی ز …
بیشتر بخوانید »خار غم را بر کن از جان، خاک کن … (الیار)
( غزلی زیبا و دلنشین ) صفای دل … رو غبــار کیـن دل را پاک کن خار غم را بر کن از جان، خاک کن خـانـه ی دل را بیـارای از کرم در صفــایش، شهـره ی افلاک کن تا نشیـند گوهر عشق اندر آن با گـــلاب صـدق جان نمنــاک کن …
بیشتر بخوانید »من زنده گــردم با گهــر، با گوهـری از کان تو … (الیار)
( دلنوشته ای عاشقانه و زیبا ) گوهر عشق … من زنده گــردم با گهــر، با گوهـری از کان تو دارم به جــان سرمـایـه ای از مایه هـای جان تو آن کان تو ارکان دل، در خــانه ای ازآب وگـل رویــد اگــر نوری در آن، از دیــده ی فتـان تو …
بیشتر بخوانید »عشـــق است آب پاکی بر دامن گناهان … (الیار)
( دلنوشته زیبا ) حلقهٔ می … دوش انــدرون جـانم سودای دیگر آمد بر کوی می فروشان دل رفت و لب تر آمد گفتم که از چه رویی، غوغا به جانم افتاد گفتــا که با گل و مُل آســـودگــی سر آمد در حلقــه ی گنــاه عصیــان آدمــم من از آن …
بیشتر بخوانید »مـا مبتــلای عشقیــم، جان بسته بر دل هم …(الیار)
(اشعار زیبا و خواندنی) بوی باران … بگشــای بنــد مشـــکل از کـار مستمندان بادست اگــر نباشد، شاید بود به دنــدان شادی اگر به دل ها، چون جامه پاره گردد بـردوز و برهم آور چون قـرص ماه تابان گــر سکــه ی نکویــی، دادی به دردمندی از دل بــرون کـن آن را، …
بیشتر بخوانید »