بایگانی/آرشیو برچسب ها : اشعار داود بهرامی

بغضیم و بجز اشک دگر چاره گری نیست (داود بهرامی)

بغض

( دلنوشته ها ) بغضیم و بجز اشک دگر چاره گری نیست … (داود بهرامی) ما را نبُوَد در همه هستی، یک یار امید وفا نیست ازین خلق گنه کار بگذشت جوانی و ندیدم رخ ماهش کو آنکه شود مرهم این خسته بیمار شب میرود و دلشدگان را سحری نیست …

بیشتر بخوانید »