(شعر زیبا) بر مرکب ارغنون … بـا مرکبــی از ارغنـــون می رانم این دل را کنون تـا پـای دلبــر می رسـم یـا باده ای؛ یا مشک خون ای دلستــان، حــالا مـرا راهــی ده از مـرز جنـون گـر بــاده نـوشـانـی مرا جـان مـرا …
Read More »Tag Archives: اشعار زیبا
در زلف تو یارا، دل در سفر افتد (الیار)
(شعر زیبا) جان در شکر … در زلف تو یارا، دل در سفر افتد از شوق تو جانا، جان در شکر افتد دامی بگشـودی، پیـش رخ دلـــها از بهــر همینـم، دل در خطـــر افتد هر حلقه ی مویت، یک عالم دیگر بر سیــر عـوالـم، دل در گــذر افتد پیـدا گـل …
Read More »کوی عشق است و همه دانه و دام (عرفی شیرازی)
(اشعار زیبا) کوی عشق … (عرفی شیرازی) کوی عشق است و همه دانه و دام است این جا جلوه ی مردم آزاده حرام است این جا هر که بگذشت در این کوی به بند افتادست طایر بی قفس و دام کدام است این جا آن که هر گام بلغزید در …
Read More »صبـا! چه شـد که نیـامـد نگـار بــر پـیشـم (الیار)
(دلنوشته) طوق بندگی … صبـا ! چه شـد که نیـامـد نگـار بــر پـیشـم که مرهمـی نهـد از غمـزه بـر دل ریشم هم او که یک نظرش چهره ی جهان آراست به طــوق بندگی اش اینچنین می اندیشم جــز از جمـال نگــار و طــریقـت عشقـش نباشـدم به جهـان مهـر و مذهبی …
Read More »عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو (دلنوشته)
( اشعار زیبا و آموزنده ) عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو (دلنوشته) عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو، خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو، قرعه امروز به نام من و فردا دگري، مي خورد تير اجل بر پر و بال …
Read More »غافلیـم انـدر بـلا، حکـمی ز درمـان می رسد (الیار)
(دلنوشته) پیک خورشید … مـرغ شبگیر از فضای قدس جانان می رسد گـوئی از آفـاق عالم بر جهان جان می رسد آرد آیینـی ز حـکمت، مبتنی بر عشـق جان رحمتــی بی انتهـا در سلـک قرآن می رسد چشـم داران جهـان را مـژده بادا مـژده باد پیک خورشید از دل درگاه …
Read More »اين است عطر خاکستری (شعری از شاملو)
(دلنوشته) اين است عطر خاکستری … (شعری از شاملو) اين است عطر خاکستري هوایی که از نزديکي صبح سخن می گويد زمين آبستن روزي ديگر است اين است زمزمه سپيده اين است آفتاب که بر مي آيد تک تک ، ستاره ها آب مي شوند و شب بريده بريده به …
Read More »شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا (باباافضل کاشانی)
(دلنوشته ها) شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا … (باباافضل کاشانی) رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی از شرم …
Read More »در کوی عشق جانان، کردم شبی اقامت (الیار)
(اشعار عاشقانه) پیمانه ی کرامت … در کوی عشق جانان، کردم شبی اقامت دیـدم چه جلوه هایی! در آستـان و قامت باحسـن بی مثالـش، با جلوه ای ز خالش در دل فکند شوری، چون شورش قیامت تا پر کنـد دلـم را، از شـور نـاب هستـی می زد به دست مهرش، …
Read More »مـن سبوی صبر جان خویش را بشکسته ام (الیار)
(شعر و دلنوشته) جواز خنده … مـن سبوی صبر جان خویش را بشکسته ام ز آنکـه از تیر نگـاهت تا قیامت خستـه ام بـار خود از خـرمن اوصاف نیـکویت، نگـار! با جـواز خنده ای از سوی رویت، بستـه ام گـر چـه آزارد دلـم را خار هجران هر دمی با امیـد …
Read More »