Tag Archives: الیار (جبار محمدی)

بر نـدارم ز درت دسـت دعـا، تا لب گـور … (الیار)

دعای مادر

( شعر قسنگ ) تخت مرصع … از درت سهـم کـرامـت ببـرد مرد کفور لاجـرم چشـم من انــدر کرمت  روز نشور کـی فراموش کنـی قسمت ما دلشدگان آنـی  از  یـاد  نبـردی  طلـب  بلبـل  و مور چون که نزیکتری از رگ گردن به دلم مـن صدایـت بکنـم از ره نـزدیک چه …

Read More »

مرا در عشق خود بی تاب گردان … (الیار)

گل زیبا

( سروده های زیبا ) گوهر کمیاب … مرا در عشق خود بی تاب گردان بری از خورد و نام و خواب گردان غـزل در سینـه ام جـوشـد برایت دلــم را از غــزل پـر آب گــردان رهــم ده در حــریم بـارگــاهت مـریــد حلقــه ی احبــاب گـردان دلم را گوهـری از …

Read More »

ز دل می جـویم از درگـاه تکـریمت نگاهی … (الیار)

خدا

( شعر عارفانه و زیبا ) حاکم هستی … خدایا هر دو عالم را تو خواهی هر چه خواهی زمین و آسمان و ماه و کیـوان را تو شاهی شب ار زیبـا رخـان گـل به سر، گرد هم آیند توشمـع جمـع آنـانی، مـرا در دل تو ماهی گهـی از روی …

Read More »

شهـره آسمـانی گــم شده در زمین منم … (الیار)

عاشقانه - شب و تنهایی

( غزل عاشقانه ) شهرهٔ آسمانی … شهـره ی آسمـانی گــم شده درزمین منم در صف عاشقان او چـهره ی بـرترین منم برده فرشتگان همه سجده به امر حق براو وآنکه بدو خلافتش داده در این زمین منم آنکـه در آفـرینشش، گفتــه خدای لامـکان بر خود وآفریده اش، به به …

Read More »

ای خـدا مـا را به جمع خیــل مستـانت ببر … (الیار)

حقیقت گل ها

( اشعار برگزیده ) بهار باقی … ای خـدا مـا را به جمع خیــل مستـانت ببر مـا مریـدان جمــالت را به بستـانت ببر از کویــر پسـت دنیــا وز دل گــرداب آن جان ما را برکــش و سوی گلستانت ببر جان ما آزرده شد از دست همراهان پست سوی کوی حیدر …

Read More »

نغمــه ی اوصــاف رویت بر لبان بلبـل است … (الیار)

فانوس شبانه

( غزل عاشقانه ) عکس یار … عکست اندر دانه پنهان و نمایان درگل است نغمــه ی اوصــاف رویت بر لبان بلبـل است روزنـی بـاشــد به گلــزار جمــالت هر گـلی جان بلبل هم از آن رو بی قرار هر گل است دانــه ی تقــدیر ما را مخفی از ما کــرده …

Read More »

تو ای ماه مهان! از در مرانم … (الیار)

زیباترین شعرها

( دلنوشته زیبا ) از در مرانم … تو ای ماه مهان! از در مرانم تو شاهی بر جهان از در مرانم تو را بگزیده ام از جان و از دل زخیــل دلبـــران از در مـــرانم من آن رنجــور دورانـم حبیبـا تـو یـاری مهـربان از در مـرانـم غریبـی خسته و …

Read More »

نـام من از دست تو امضا گرفت … (الیار)

عاشق چشم به راه

(غزل عاشقانه) شور قیامت … عشق تو انـدر دل مـن جـا گرفت شـور قیــامت همــه بـالا گرفت جـذبـه ی جان پرورت آمد شبی جــان مــرا صـورت زیبا گرفت جـان مـن از خستــگی افتاده بود بار دگــر از دم تــو پــا گـرفت در صــف غمـدیده ی دلـدادگان نـام من از دست …

Read More »

انــدر پنـاه مهــر تو تـا مـرز باران مـی روم … (الیار)

شعر زیبا

( اشعار زیبا ) سوی جانان … با چشـم مِی پالای خود تا چشمه سـاران می روم انـدر زلال چشمه ها، من سوی جانان می روم گــر کــوزه ی  دل  پـرکنـم از آن زلال  دلــربا بر پیش معشوقم دگر چون شیخ صنعان می روم غــدار  بی رحم جهــان، انــدر  نقاب  …

Read More »

من گــل اشعــار خـود را از لبـانت چیده ام … (الیار)

گل زیبا

(دلنوشته های زیبا) غزال غزل … بـا غـزل هم مـن غـزال آرم به بستـان دلت تـا بـه دیدارش بیـارایم جمال خوشگلت نـافـه ای از نـاف اشعــارم تــراود تـا مگــر پاشم از مشک کـلامم بر نگارین سنبلت من گــل اشعــار خـود را از لبـانت چیده ام می فشانم تا گل اندر …

Read More »