(اشعار زیبا و دلنوشته ها) در آرزوی شهر فضیلت… یک شب دلــم هوای شهــر فضیـــلت افتاد درد زمــانه را او، در فکر حیــلـت افتاد گشتـــم منــادی حق در شهر شب پرستان آیینــه ی دلـم را میخـانه خلـــوت افتاد دادم پیـــام رحــــــمت، در شــــرح آرزوهـــا تبلیـغ عشــق و مستی در چــرخ …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : جبار محمدی
دلــربـــای جــنّ و انس و مــاه و کیوانــی، علی!…(الیار)
(شعر در وصف امام علی علیه السلام) حیدر کرار علی… دلــربـــای جــنّ و انس و مــاه و کیوانــی، علی! آیت الــرّحمــان بی همتای کیهــانی، علی! تا ابد این کــــاخ هستــی را که خالق نقش بست زینـت بــام و در و دیــوار و ایــوانی، علی! شیـــدی انــــدر جـام دل؛ شیـدای رب …
بیشتر بخوانید »زخمــه ی زیبــای باران، می نوازد تار دل…(الیار)
(شعر و سروده زیبا با موضوع بارش باران) باران… زخمــه ی زیبــای باران، می نوازد تار دل گوهر افشاند فلک، با آن سرگلــــزار دل بـاز بـاران، سـاز باران می رســد از آسمــان تا بپاشـــد شهــد شادی بر ســر مــه پار دل هر دم از باران کشاند رخت، گل بر گلستان …
بیشتر بخوانید »بر منظری از چشم دل سیمـای ماه آمـــد شبی…(الیار)
(دلنوشته زیبا) سودائی نگاه… بـــر منظری از چشم دل سیمـای ماه آمـــد شبی آبـــادی میخـــانه را، فرمـــان شــاه آمد شبی در کنجی از زندان تن، دل چون گلی پژمرده بود زآن، در دل میخانه هم، از خمــره آه آمد شبی انـــدر زنخدانش چهی، سر چشمه ی میخانـه بود آب حیاتی …
بیشتر بخوانید »ز دلبــران دو عالـم، تو را گزیـــده دلــــم…(الیار)
(شعر عاشقانه زیبا) برگزیدهٔ دل… قسم به صبح صداقت که صادقی تو هنــوز مرا در این یم عــالم، چو قایـقی تو هنـــوز نبستـه ای به میان، تیــغ نـاروای ستــــــم به رحمت از دل و جـانم، موافقــی تو هنـوز جفای عشق تورا، دل زعمق جـــان بخــرد یقین من بشد آخر؛ خود …
بیشتر بخوانید »پشت ابر زلـف خود، تا کی خـــزی ای نازنین…(الیار)
(غزل زیبا و عاشقانه) ماه پنهان… پشت ابر زلـف خود، تا کی خـــزی ای نازنین ماهت ار پنهان کنی؛ جان می گزی ای نازنین کاکلت آتش به جان خیــــل مشتـــاقان زنــد شاهــی خـوبان عالــــم را سـزی ای نازنیــن هر شب انــدر خوابـــم آیی، بارخ ماه تمــــام گـاه بیـــداری چـــرا نابــــارزی …
بیشتر بخوانید »جوشـد هنر را چشمه ها، ازقلــب آذربـــایجان…(الیار)
(شعر زیبا در وصف آذربایجان) من آمدم… بر عرصه ی شعر و ادب از ترکمانچای آمـــدم از پــا فتـــادم بارها؛ تــا بر سر پـــای آمــــدم جوشـد هنر را چشمه ها، ازقلــب آذربـــایجان من ازسر یک چشمه ای بر سان دریای آمـــدم درملک کلک شهریار ازخـــاک پا کش زاده ام گوید …
بیشتر بخوانید »روزی که من ز جهان جان بدر برم…(الیار)
(شعر و دلنوشته در مورد مرگ) جام اجل… روزی که من زجهان جان بدر برم جان می دهم به خدا؛ تا که جان خرم جام اجل چو به سر بر کشم در آن بینم عیــــان؛ که چه با خود همــــی برم چون تیغ مــرگ درد پرده ی جهان شیرین! دمی …
بیشتر بخوانید »شبـی انــدر سرمـستی مـرا بر جــان ندا آمد…(الیار)
(اشعار عارفانه – دلنوشته های مناجات با خدا) خدا آمد… شبـی انــدر سرمـستی مـرا بر جــان ندا آمد که ای دلداده! دل واکن؛ خدا آمد خدا آمد دری از آسمـان وا شد دلم سجاده بر جان شد مرا جانی دگر گویی، به سوی تن فرا آمد زمیــن وآسمــان گویی به …
بیشتر بخوانید »هرکه اندر زندگی چون گل تبسّــم کرده است…(الیار)
(شعر و دلنوشته زیبا) ساز عمل… هرکه اندر زندگی چون گل تبسّــم کرده است رد غم را از دل اندر این جهان گم کرده است نـام وجاهــی خوش بیابــد در جهـــان وآخرت هر که در راه خدا خدمت به مردم کرده است جاودان گردد هــمـی در خیل مه رویــان عشق …
بیشتر بخوانید »