(حکایات و داستان های خواندنی) حکایت مرد زاهد و ریا کاری مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید. زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد . بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید. مرد زاهد به نماز ایستاد، اما بر خلاف همیشگی، نماز را …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : حکایت
چهار کس که زبان هم نمی فهمیدند…(حکایت)
( داستانک آموزنده ) حکایت: چهار کس که زبان هم نمی فهمیدند چهار تن با هم همراه بودند یکی ترک و یکی تازی، یک فارس و یکی رومی. به شهری رسیدند. یکی از راه دلسوزی به آنان یک درهم پول داد که غریب بودند. فارسی زبان: «با این پول انگور …
بیشتر بخوانید »مرد اسیر و شاه … (حکایت از گلستان سعدی)
حکايت مرد اسیر و شاه (حکایت از گلستان سعدی) در يكى از جنگها، عدهاى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد …
بیشتر بخوانید »