(داستانک زیبا و خواندنی) داستان مرد دانا و نانوا ؛ مرد دانا صبح زود از مقابل مغازه نانوایی عبور می کرد. دید نانوا عمدا مقداری آرد ارزان جو را با آرد مرغوب گندم مخلوط می کند تا در طول روز به مردم به اسم نان مرغوب گندم بفروشد و سود …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان آموزنده
داستان کوتاه گاو و خوک
داستانک گاو و خوک؛ مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند. کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم. خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می …
بیشتر بخوانید »داستان های آموزنده و فسلفی
داستان های آموزنده و فسلفی ؛ همراه همیشگی در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت. همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گرانقیمت پذیرایی میکرد، بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او میداد. همسر سومش را هم خیلی …
بیشتر بخوانید »داستان های آموزنده (زمستانه)
مجموعه ۳ داستان آموزنده ؛ برادران مهربان دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف …
بیشتر بخوانید »داستانک های آموزنده و حکیمانه
داستانک های آموزنده فارسی؛ آرزوی دانه کوچک دانه کوچک بود و کسی او را نمیدید. سالهای سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود. دانه دلش میخواست به چشم بیاید، اما نمیدانست چگونه. گاهی سوار باد میشد و از جلوی چشمها میگذشت. گاهی خودش را روی زمینه …
بیشتر بخوانید »داستانک: آیا خدا شیطان را خلق کرد؟
داستان آموزنده: آیا خدا شیطان را خلق کرد؟ آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟ استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند. آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:”بله او خلق کرد” استاد پرسید: …
بیشتر بخوانید »داستانک های آموزنده (14 داستان کوتاه)
14 داستان کوتاه و آموزنده؛ ۱) کارت کشیدن! از همان روز اول مراجعه به آزمایشگاه ، داماد نشان میداد که به قولی سر و زباندار است. در روز عقد پس از این که برای بار سوم از عروس وی درخواست وکالت کردم و خانم قندساب گفت: عروس زیرلفظی میخواد، داماد …
بیشتر بخوانید »مجموعه ۶ داستان کوتاه خواندنی و آموزنده
مجموعه ۶ داستان کوتاه خواندنی و آموزنده با نتیجه گیری حرف درست یک خانم و همسر میلیونرش از برج نیمه سازشان بازدید می کردند که یک کارگر آن زن را دید و فریاد زد: “مرا به یاد میاوری؟ من و تو در دوران دبیرستان با هم دوست صمیمی بودیم .” …
بیشتر بخوانید »