داستان های آموزنده سری جدید؛ نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش به پسرم درس بدهید. او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگوییدبه ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان کوتاه
داستان های کوتاه (داستانک)
داستانک ؛ آسانسور روزی، یک پدر با پسرش وارد یک مرکز تجاری می شوند. پسر متوجه دو دیوار براق نقره ای رنگ می شود که به شکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره به هم چسبیدند، از پدر می پرسد: این چیست ؟ پدر که تا به حال …
بیشتر بخوانید »داستانک آموزنده و فسلفی
داستان های آموزنده و فسلفی ؛ هر چه خدا بخواهد سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت. وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست. روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را …
بیشتر بخوانید »پندی از سقراط
پندی از سقراط ؛ جواب این سه پرسش را چگونه می دهید؟ هر زمان شايعه اي روشنيديد و يا خواستيد شايعه اي را تکرار کنيد اين فلسفه را در ذهن خود داشته باشيد!در يونان باستان سقراط به دليل خرد و درايت فراوانش مورد ستايش بود. روزي فيلسوف بزرگي که از …
بیشتر بخوانید »داستان های آموزنده و فسلفی
داستان های آموزنده و فسلفی ؛ همراه همیشگی در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت. همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گرانقیمت پذیرایی میکرد، بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او میداد. همسر سومش را هم خیلی …
بیشتر بخوانید »داستان های آموزنده (داستانک)
داستان های آموزنده بهمن ماه؛ من و خدا من در ابتدا خداوند را یک ناظر ، مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاهائی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ، شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم …
بیشتر بخوانید »خواندنی های جالب
خواندنی های جالب ؛ به هزار و یک دلیل معروف است که در دوره ناصرالدین شاه قاجار شبی از شبهای ماه رمضان توپچی از شلیک توپ سحر خودداری کرد. امیر توپخانه او را احضار کرد و با خشم از او پرسید: چرا توپ در نکردی؟ توپچی با خونسردی پاسخ داد: …
بیشتر بخوانید »داستانک های جالب و خواندنی
داستانک های جالب و خواندنی ؛ فداکاری مادر کلاغ ها زمستانی سرد بود و کلاغ غذایی نداشت تا جوجههایش را سیر کند؛ گوشت بدنش را میکند و میداد به جوجهها تا بخورند. زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما جوجهها نجات پیدا کردند و گفتند: «آخی خوب شد راحت شدیم …
بیشتر بخوانید »4 داستانک عاشقانه
داستان های کوتاه عاشقانه ؛ داستان عاشقانه ۱: عشق و بندگی جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمییافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه هنگامیکه دلباختگی او را دید و جوان را ساده و خوش قلب یافت، …
بیشتر بخوانید »داستانک های پیامکی آموزنده
چند داستان کوتاه آموزنده؛ سی ثانیه پای صحبت برایان دایسون فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها …
بیشتر بخوانید »