آتش گرفت دشت کران تا کرانه اش … (مرثیه) دل نوشته ها و اشعار زیبا دیدگاهها برای آتش گرفت دشت کران تا کرانه اش … (مرثیه) بسته هستند ( اشعار عاشورایی ) شام غریبان … در باد می وزد بوی گیسوی سوخته دارم چه قصّه ها ز سر و روی سوخته کشتی اسیر جزر و مد شعله ها شده امّیدِ ورطه نیست به پاروی سوخته آتش گرفت دشت کران تا کرانه اش لبخند شعله ور شده و مویه، … بیشتر بخوانید »