بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعری زیبا از فروغ فرخزاد

(دلنوشته) خندید باغبان که سرانجام شد بهار

باغبان

( شعری زیبا از فروغ فرخزاد ) دختر و بهار دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت ای دختر بهار حسد می برم به تو عطر و گل و ترانه و سر مستی تو را با هر چه طالبی به خدا می خرم ز تو بر شاخ نوجوان درختی شکوفه …

بیشتر بخوانید »

مرا دیوانه ای بدنام گفتند … (فروغ فرخزاد)

گل زیبا - اشعار -دلنوشته

( شعر زیبا ) شعری زیبا از فروغ فرخزاد نمی دانم چه می خواهم خدایا به دنبال چه می گردم شب و روز چه می جوید نگاه خسته من چرا افسرده است این قلب پرسوز ز جمع آشنایان می گریزم به کنجی می خزم آرام و خاموش نگاهم غوطه ور …

بیشتر بخوانید »