( اشعار طنز آلود ) شعر های طنز از ناصر فیض • باید برادران زنم را عوض کنم باید که شیوهی سخنم را عوض کنم شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم گاهی برای خواندن یک شعر لازم است روزی سه بار انجمنم را عوض کنم از هر سه …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر طنز
شعر طنز به مناسبت روز حسابدار
( 15 آذر، روز حسابداری مبارک ) شعر طنز به مناسبت روز حسابدار در حیرتم از خود که اینگونه از وادی ارقام به اشعار شده ام دلخون بدهکار، اسیر بستانکار بی علت و دلیل حسابدار شده ام سالها خواندم تراز و سود و زیان حالا اسیر مالیات و انبار شده …
بیشتر بخوانید »(شعر طنز) ما وقوق بیصاحاب داریم!
( اشعار طنز و نقدانه ) ما وقوق بیصاحاب داریم! (شعر طنزی از مجید مرسلی) ما سی قفسه کتاب داریم یک مشت کتاب ناب داریم در مورد اکثر مسائل در این قفسه جواب داریم در حوزه مبحث سیاسی ما ریشه انقلاب داریم یک چند کتاب زیرمیزی در منقبت شراب داریم …
بیشتر بخوانید »اشعار طنز زندگی کارمندی
( طنزنوشته ها ) اشعار طنز زندگی کارمندی زنم گـــوید بـه من ، تو بی کلاسی نــدارد زنــدگــی بـا تـو اســــاسی پُـزت عالـی بـه وقـت خـواستگــاری ولی اکنــون همیشـه آس و پاسی دهی اُملت به من هـر روز و هـرشب نمی بینـم به دست ات اسکناسی نه تفریحی ،نه مهمانی …
بیشتر بخوانید »(شعر طنز) آخر این رانندگی است؟
( طنز پس پریروز – رضا احسان پور ) (شعر طنز) … آخر این رانندگی است؟ این چه اوضاعی است مردم؟ آخر این رانندگی است؟ این مگر پایان عمر و آخرین رانندگی است؟! خسته شد از بس نوشت از جرمتان، آن چیز که شاکی است از آن «کرام الکاتبین» رانندگی …
بیشتر بخوانید »شعر طنز عید نوروز از ایرج میرزا
( سال نو مبارک ) شعر طنز عید نوروز از ایرج میرزا عید نوروز و اول سالست روز عیش و نشاط اطفالست همه آن روز رخت نو پوشند چای و شربت به خوشدلی نوشند پسر خوب روز عید اندر روز اول به خدمت مادر دست برگردنش کند چون طوق سرو …
بیشتر بخوانید »شعر قدیم و جدید خونه مادربزرگه (طنز)
شعر خونه مادربزرگه (قدیم و جدید) خونه مادربزرگه دهه 60 , 70 : خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره خونه ی مادربزرگه حرفای تازه داره خونه ی مادربزرگه گیاه و سبزه داره خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره خونه ی مادربزرگه …
بیشتر بخوانید »دل میرود زدستم! دکتر بده دوا را…(شعر طنز ماه رمضان)
شعر طنز ماه مبارک رمضان (بیماران) دل میرود زدستم! دکتربده دوا را نسخه بپیچ کم کم، دردم شد آشکارا دل درد و زخم معده آید سراغم این ماه لطفی کن ای طبیبا ، معذوردار ما را کلّیه ام دوباره این ماه سنگ سازد آمپول و قرص و شربت تجویز کن …
بیشتر بخوانید »شعرهایی زیبا از زنده یاد «عمران صلاحی»
شعرهایی زیبا از زنده یاد «عمران صلاحی» (شاعر طنزپرداز ایران) می رود ارابه ی فرسوده ای – لنگان می کشد ارابه را اسبی نحیف و مردنی در شب آن طرف، شهری غبارآلود پشت گاری سطلی آویزان پر از خالی خفته گاریچی، مگس ها این ور و آن ور پشت گاری …
بیشتر بخوانید »شعر طنز بهاری؛ می کنم از دست مهمانان فرار …
شعر طنز بهاری؛ «عطر نرگس رقص باد آهسته می آید بهار» بنده اما می کنم از دست مهمانان فرار گرچه فروردین هوایش دلپذیر و جالب است لیک هرگز نیستم من این هوا را خواستار چون به همراه هوای دل پذیر فرودین می رسد مهمان برایم از یمین و از یسار …
بیشتر بخوانید »