(غزل های زیبا) یکشب با قمر … (شهریار) از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست آری قمر آن قمری خوشخوان طبیعت آن نغمه سرا بلبل باغ هنر …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر
وقت است که از چهره ی خود پرده گشايي
( نجوای مهدوی ) آدینه ی فراق … وقت است که از چهره ی خود پرده گشايي «تا با تو بگويم غم شب هاي جدايي» اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی» «من در قفس بال و پر خویش اسیرم» اي …
بیشتر بخوانید »دلنوشته ها و اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)
(اشعار مناسبت های مذهبی ماه رجب) دلنوشته ها و اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع) كیستم من شاهكار ملك ذات كبریایم دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم گوهرى ارزنده از گنجینهى جود جوادم نهمین فرزند دلبند على مرتضایم مصرعى از شعر ناب عصمت كبراى حقم هشتمین پروردهى ایمان …
بیشتر بخوانید »ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن (شیخ بهایی)
(شعر زیبا) ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن … (شیخ بهایی) همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن ز مدینه تا به کعبه ، سر و پا برهنه رفتن دو لب از برای لبیّک ، به وظیفه باز کردن به مساجد …
بیشتر بخوانید »ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت (دلنوشته)
(اشعار امام زمان عج) نجوای مهدوی … (سید حمیدرضا برقعی) ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت مانند مرده ای متحرک شدم، بیا بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه …
بیشتر بخوانید »دارد زمان آمدنت دیر می شود (دلنوشته)
(دلنوشته انتظار امام زمان عج) آدینه ی فراق … دارد زمان آمدنت دیر می شود دارد جوان سینه زنت پیر می شود وقتی به نامه عملم خیره می شوی اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار در دام چشم های …
بیشتر بخوانید »عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو (دلنوشته)
( اشعار زیبا و آموزنده ) عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو (دلنوشته) عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو، خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو، قرعه امروز به نام من و فردا دگري، مي خورد تير اجل بر پر و بال …
بیشتر بخوانید »بلبلان اوصاف گل گویند و ما وصف رخت (سلمان ساوجی)
( شعر و دلنوشته ) بلبلان اوصاف گل گویند و ما وصف رخت … (سلمان ساوجی) نوبهار و عشق و مستی، خاصه در عهد شباب میکند، بنیاد مستوری مستوران، خراب غنچه مستور صاحبدل، نمیبینی که چون بشنود، بوی بهار، از پیش بردارد نقاب بوی عشرت در بهار، از لاله میآید …
بیشتر بخوانید »کاش می شد دل فراموشی نداشت (نیما یوشیج)
(دلنوشته) کاش می شد دل فراموشی نداشت … (نیما یوشیج) کاش تا دل می گرفت و می شکست دوست می آمد کنارش می نشست! کاش می شد روی هر رنگین کمان می نوشتم “مهربان “با من بمان!!! کاش می شد قلب ها آباد بود کینه و غم ها به دست …
بیشتر بخوانید »دستم اگر رسد، به خدا می رسانمت (شهریار)
(غزل های زیبا) ملال محبت … (شهریار) گاهی گر از ملال محبت بخوانمت دوری چنان مکن که به شیون برانمت چون آه من به راه کدورت مرو که اشک پیک شفاعتی است که از پی دوانمت تو گوهر سرشکی و دردانه صفا مژگان فشانمت که به دامن نشانمت سرو بلند …
بیشتر بخوانید »