( اشعار روز جمعه ) بیا که بیتو جهان، از گلایه لبریز است … (هوروش نوابی) بیا که بیتو جهان، از گلایه لبریز است بهار، بیتو به رنگ غروب پاییز است بیا که فاجعه میبارد از زمین و زمان ز اشک و خون، دل یارانِ حق، گهر ریز است بیا! …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر
عشق یعنی آغاز یک دلبستگی (دلنوشته)
(دلنوشته ها) معنای عشق … (حسین سلطانزاده) از هرکه پرسیدم عشق را معنا بکن گفت: دوست داشتن گفتم: همین گفتش: نباشد بیش ازاین گیج وسرگردان میان کوچه ها دیوانه ای را دیدم و گفتم بگو معنای عشق گفت: عشق یعنی گریه های چشم تر عشق یعنی راز دل با او …
بیشتر بخوانید »تا شقایق هست زندگی باید کرد (سهراب سپهری)
(دلنوشته) تا شقایق هست زندگی باید کرد … (سهراب سپهری) دشت هایی چه فراخ کوه هایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟ من دراین آبادی پی چیزی می گشتم پی خوابی شاید پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی پشت تبریزی ها غفلت پاکی بود که صدایم می …
بیشتر بخوانید »دوبیتی ناب و اشعار عاشقانه کوتاه
(اس ام اس شعر) دوبیتی ناب و اشعار عاشقانه کوتاه هرکه فرهاد شود در ره عشق همه کس در نظرش شیرین است تهمت کفر به عاشق نزنید عاشقی پاکترین آیین است . . ماه در روی کسی غیر تو دیدن ممنوع ناز چشم کسی جز تو خریدن ممنوع تابلویی بر …
بیشتر بخوانید »من زنده گـردم با گهــر، با گوهـری از کان تو (الیار)
(سروده های عاشقانه) گوهر عشق … من زنده گــردم با گهــر، با گوهـری از کان تو دارم به جــان سرمـایـه ای از مایه هـای جان تو آن کان تو ارکان دل، در خــانه ای ازآب وگـل رویــد اگــر نوری در آن، از دیــده ی فتـان تو روشـن شود پنهانـی ام، …
بیشتر بخوانید »بهار را بهانه کن (شعر)
(شعر زیبا) بهار را بهانه کن … (شعر) به خانه ام سری بزن، بهار را بهانه کن دوباره خلوت مرا، بیا پر از ترانه کن مرور کن مرا، ببین چقدر با تو شاعرم دل بهانه گیر را، بمان و بی بهانه کن تمام واژه های من به پای چشمهای تو! …
بیشتر بخوانید »اشعاری زیبا از محمدرضا عبدالملکیان
(دلنوشته ها) اشعاری زیبا از محمدرضا عبدالملکیان با هرچه عشق، نام تو را می توان نوشت با هر چه رود، راه تو را می توان سرود بیم از حصار نیست، که هر قفل کهنه را با دست های روشن تو می توان گشود * * * جهان را به شاعران بسپارید …
بیشتر بخوانید »کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را (فروغی بسطامی)
(غزل زیبا) کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را … (فروغی بسطامی) کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکردهای که شوم طالب حضور پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من …
بیشتر بخوانید »غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست … (عاشقانه)
(شعر عاشقانه) غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست … (دلنوشته) غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست جزتو ای روح روان هیچ مددکاری نیست غم عشق تو به جان است و نگویم به کسی که در این بادیۀ غم زده غمخواری نیست راز دل را …
بیشتر بخوانید »زنی افتاد و رگ غیرت عالم نگریست (مرثیه)
( اشعار دهه فاطمیه ) زنی افتاد و رگ غیرت عالم نگریست … (مرثیه) گل من نقش زمین است نپرسید چرا؟ کار پاییز همین است نپرسید چرا؟ زنی افتاد و رگ غیرت عالم نگریست نظر عشق چنین است نپرسید چرا؟ گاه مردی که جهان دور سرش می گردد بی کس …
بیشتر بخوانید »