Tag Archives: شعر

( دلنوشته های انتظار ) ابر فیض … شعر از محمود شاهرخى شکفت غنچه و بنشست گل به بار، بیا دمید لاله و سورى ز هر کنار، بیا بهار آمد و نشکفت باغ خاطر ما تو اى روان سحر، روح نوبهار، بیا چه مایه صبر مگر هست بى قراران را؟ …

( اشعار امام زمان عج ) شمیم نام شما … شعر از مهدى طهماسبى دلم غبار گرفته از انتظار اینک بیا ببین که دلم مانده غصه دار اینک بیار باده و بزم مرا مهیا کن که آمده است ز ره فصل نوبهار اینک سکوت حق مرا زیر پا نهاد افسوس …

( دلنوشته ها ) رباعیات و دوبیتی هایی زیبا از پریش شهرضایی ای عشق، غمت قرین احساسم باد عطرت به سکـوت شاخه یاسم باد آبی که زدی به خشکی دامن من آتش زن آشــیان وسـواسـم باد *   *   *   * در سینه هوای گفتگو دارد دل افسوس که خار در …

( دلنوشته ها ) شعر تصویر عشق … مجتبی کاشانی ای كه‌ می پرسی نشان‌ عشق‌ چيست‌؟ عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌ عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا عشق یعنی کوشش بی‌ادعا عشق یعنی عاشق بی‌زحمتی عشق یعنی بوسه بی‌شهوتی عشق یعنی دشت گل کاری شده در کویری چشمه‌ای …

( دلنوشته ای برای اربعین ) تربت – شعر از جواد هاشمی بلبل در قفسیم و ز چمن می گوییم یا اویسیم و مدیحت ز قرن می گوییم یا که مانند مسافر ز وطن می گوییم ” گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم بعد منزل نبود در سفر …

( شعر و دلنوشته ) شعر از مهدی اخوان ثالث سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است، کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را. نگه جز پیش پا را دید، نتواند، که ره تاریک و لغزان است. وگر دست محبت سوی کس یازی، …

( شعر عاشقانه ) تو بسوز شهریارا … سروده ای از استاد شهریار رهی از نوای نایم بزن و هوای نایی که دمی چو نی بنالم به نوای بینوایی به همان فریب طفلی طرب جوانی از من به چه جادویی جُدا شُد که امان از این جُدایی چه دلی که …

( دلنوشته زیبا ) بوم زندگی … شعر از مهدی جوینی آزاد شو از بند خویش، زنجیر راباور مکن، اکنون زمان زندگیست، تاخیر را باور مکن حرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بزن از دشمنی پرهیز کن، شمشیر را باور نکن خود را ضعیف و کم ندان، …

( اشعار محرم و فراق امام زمان عج ) هنوز نقش زمین، دست و پرچم است بیا … شعر از استاد پرهیزگار عزای اشرف اولاد آدم است، بیا! عزیز فاطمه! ماه محرّم است بیا هلال ماه عزا می‌دهد ندا به فلک که ماه گریه و اندوه و ماتم است بیا …

( غزلیات عاشقانه ) چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را … سنایی غزنوی چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را یا سلامت خود مسلم نیست مر عشاق را هر کرا با عشق خوبان اتفاق آمد پدید مشتری گردد همیشه محنت مخراق را زآنکه چون سلطان عشق اندر دل ماوا …