Tag Archives: غزل

ديده ‏اى نيست نبيند رخ زیباى تو را (امام خمینی ره)

عاشقانه

( غزلی زیبا از امام خمینی ره ) شرح جلوه … ديـــــده ‏اى نيست نبيند رخ زيبــــــاى تو را  نيست گـوشى كه همى‏ نشنود آواى تو را هيچ دستـــــــــى نشـــــــــود جز بر خوان تو دراز كـــس نجويد به جهـــــــان جز اثر پاى تو را رهرو عشقـــــــــم و از خــــــــــرقه و …

Read More »

صلاح کار کجا و من خراب کجا (حافظ شیرازی)

گل زیبا و عاشقانه

( غزلیات زیبا ) صلاح کار کجا و من خراب کجا … (حافظ شیرازی) صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا چه نسبت است به رندی صلاح و …

Read More »

بی وفایی رسم من، بیداد قانون من است (دکتر محمد سیاسی)

گل زیبا

( غزلی زیبا ) بی وفایی رسم من، بیداد قانون من است … (دکتر محمد سیاسی) گفتمش: کـُشتی مرا بر گردنت خون من است گفت: از جان بگذرد آن کس که مفتون من است گفتمش: با بوسه ای کردی ز خود بیخود مرا گفت: این خاصیّت لبهای میگون من است …

Read More »

پـر می زنــد مـرغ دلــم، اندر هوای روی تو (الیار)

شعر و دلنوشته زیبا

( شعر زیبا ) جان مرا بالا ببر … ای جـان جـان! جـان مـرا تـا پیش خود بالا ببر صبــری نماند اندر دلم؛ فردا نگــو؛ حالا ببر دل می کنم از هر چه دارم اندر این محنت سرا سـوی بقـا از غصـه ها، با چشـم بی پروا ببر داری  فضــایی  …

Read More »

حلقـه دل را نشــان مهــر دلبــر، خاتــم است (الیار)

یا صاحب الزمان عج

(سروده زیبا برای امام عصر عج) نگین دل … مُهر مِهرش بر جبین کائنات عالم است سرفراز از تاج عشقش، جسم و جان آدم است هر گلـی  اندر  جهان  شد  ترجمان  مهـر او بلکــه خاران  هم  ز مهرش یک زمانی مرهم  است خـار  و گـل نامیدن اشیــا قیـاس ظاهـری است …

Read More »

کاسه صبرم به سنگی از جفا، بشکسته دلبر (الیار)

دلبرانه

(شعر و دلنوشته زیبا) حلقهٔ ناز … حلقــه ی ناز خودش برگردن دل بسته دلبر کاسه ی صبرم به سنگی از جفا، بشکسته دلبر می کشد هر سو دلم را بی محابا در کمندش رشتـه ی پیـوند عقلم را  زدل، بگسسته دلبر بر لبانش می سراید نغمه ی عاشـق کشی …

Read More »

غزل هایی زیبا از داود بهرامی کرکوندی (سری 1)

داود بهرامی کرکوندی

(اشعار و سروده های شعرای معاصر شهر کرکوند) غزل هایی زیبا از داود بهرامی کرکوندی … (سری 1) به دو چشم خون فشانم، نرود به بد زبانم زدی آتش تو به جانم،  به کجا برم پناهی؟ به کجاست آن نشانت، سرزلف گل فشانت تو بگو که من بدانم،  به کجا …

Read More »

بـا مرکبــی از ارغنـــون، می رانم این دل را کنون (الیار)

گلزار

(شعر زیبا) بر مرکب ارغنون … بـا مرکبــی از ارغنـــون      می رانم این دل را کنون تـا پـای دلبــر می رسـم      یـا باده ای؛ یا مشک خون ای دلستــان، حــالا مـرا      راهــی ده از مـرز جنـون گـر بــاده نـوشـانـی مرا      جـان مـرا …

Read More »

در زلف تو یارا، دل در سفر افتد (الیار)

عاشقانه

(شعر زیبا) جان در شکر … در زلف تو یارا، دل در سفر افتد از شوق تو جانا، جان در شکر افتد دامی بگشـودی، پیـش رخ دلـــها از بهــر همینـم، دل در خطـــر افتد هر حلقه ی مویت، یک عالم دیگر بر سیــر عـوالـم، دل در گــذر افتد پیـدا گـل …

Read More »

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را (حافظ)

عاشقانه

(غزل زیبا) دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را … (حافظ شیرازی) دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینیم دیدار آشنا را ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به …

Read More »