می ترسم! … ( شعری از محمود درویش ) دل نوشته ها و اشعار زیبا دیدگاهها برای می ترسم! … ( شعری از محمود درویش ) بسته هستند ( متن و دلنوشته زیبا ) می ترسم! … ( شعری از محمود درویش ) ترسید و با صدای بلند گفت: می ترسم! پنجره ها محکم بسته بود، طنین صدای او اوج گرفت و پیچید: می ترسم! در، صندلی، میزها، پرده ها، فرش ها، کتاب ها، شمع ها، قلم ها … بیشتر بخوانید »