( اشعار و دلنوشته ها ) دستم بدامانت … (استاد شهریار) نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت چو بلبل نغمه خوانم …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : هجران
عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور!
شعر برای انتظار ظهور مهدی(عج) عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور طلعت یارم شود روزى نمایان غم مخور آفتاب روى جانان از افق سر مى کشد صحنه آفاق گردد نورباران غم مخور گر که از بیداد «دى»، «آذر» فتد بر جان تو بشکند بیداد را لطف بهاران غم مخور …
بیشتر بخوانید »